دانلود آهنگ فریاد از این زمونه احمد معینی
متن آهنگ فریاد از این زمونه احمد معینی
یه برگ زرد پاییز با حالتی غم انگیز
دیدم فتاده در راه دلش ز قصه لبریز
اون برگ زرد تنها گلایه داشت ز دنیا
میگفت یه روز تو بستان بودم ندیدم گلها
خدا فریاد از این زمونه آزرده ام چگونه
بس که ستم کشیده با حالتی خمیده
جدا از باغ و بستان طعم خزان چشیده
ز دست باد پاییز به هر طرف روان بود
رخش ز سیلی باد همرنگ زعفران بود
میگفت یه برگی سبز و زیبا بودم
زمانی همسایه گلها بودم
ز طالع بدو ز جور زمان
شدم اسیر چنگ باد خزان
خدا فریاد از این زمونه آزرده ام چگونه